بازی Fahrenheit برای PS4
مشخصات :
ژانر : تعاملی
سازنده : Quantic Dream, Aspyr
ناشر : Quantic Dream, Aspyr, Atari, Inc., Atari, Midway Games West Inc
تاریخ انتشار : 26 ژانویه 2021 – 09 بهمن 1399
این بازی به صورت یک نفره امکان پذیر است .
خرید Fahrenheit نسخه 15th Anniversary Edition مخصوص پلی استیشن 4 (آکبند و کارکرده)
نقد و بررسی بازی فارنهایت برای پی اس ۴
اقای دیوید کیج پس از اینکه ساخت Omikron the nomad soul را به اتمام رساند ایده ی خلق Fahrenheit به ذهنش خطور کرد که به سال ۲۰۰۵ بر می گردد.
زمانی که اقای کیج می خواست اثرش را منتشر کند متوجه شد همزمان یک فیلم دیگر قرار است وارد بازار شد که اتفاقا فارنهایت نام دارد. به همین دلیل اسم اثر را با Indigo prophecy عوض کرد که اینبار در محتوا هم تحولاتی ایجاد شده بود. برای نمونه جهت اینکه اثر مجاز به کسب درجه سنی بزرگسال باشد یک سری قسمت های برداشته شده بودند.
داستان بازی فارنهایت
فارنهایت ما را با Lucas kane همراه می کند که در جایگاه یک مهندس کامپیوتر به استخدام یک بانک در امده. تا اینکه شبی برای تفریح به رستواران رفت و حادثه ای ناگوار برایش رخ داد. زمانی که وارد دستشویی شد به صورت اتفاقی فردی را کشت اما وقتی به خودش امد کار از کار گذشته و متوجه شد در چه دردسری افتاده! پس متعجب مکان را ترک کرد اما در این حین کسی که نباید او را می دید دید و بعد از اینکه وارد دستشویی شود فهمید حتما کار لوکاس بوده.
برای لوکاس چه جیزی بدتر که در ان لحظه یک پلیس او را ببیند که متاسفانه این اتفاق افتاد و هر چه سریع تر همکارانش را مطلع کرد. حالا پلیس دو نفر به نام های Tyler miles به همراه Carla valenti را به رستواران اعزام می کند تا بررسی بیشتری انجام شود. اما ان ها بدون اینکه به کسی شک کنند فکر می کنند این تنها یک قتل معمولی بیش نبود و تنها چیزی که کشف می کنند یک کتاب به نویسندگی شکسپیر است.
اکنون لوکاس در چه حالی ست؟
او بعد از اینکه گریخت وارد خانه اش شد و خوابید اما خوابی ناارام… تا اینکه از خواب میپرد و برای لحظاتی ارام می شود چون فکر می کند همه ی ماجرای قتل یک خیال بیش نبوده اما طولی نمی کشد که ناامید خواهد شد. نگاهش به دستانش می افتد که خون الود بوده و در درگیری زخمی شده اند.
زندگی اشفته ی لوکاس از این نقطه شروع می شود…
روز های پر از تنش و اضطرابی را می گذراند و از کابوس های پی در پی زجر می کشد. مدام صورت فردی که کشت برایش یاداوری می شود و عذاب وجدانش را بیشتر می کند.
لوکاس چگونه می خواهد به روز های تلخش پایان داده و این اوضاع تا کی قرار است ادامه یابد؟
او خانواده اش را از دست داده و فقط یک برادر کشیش دارد و روزی برای دیدنش راهی می شود، همه چیز اینکه لحظه ی قتل را اصلا بیاد نمی اورد و اینکه بصورت ناخواسته رخ داده را تعریف می کند و مارکوس می گوید که کاری از دستش ساخته نیست اما فردی به نام Agatha را می شناسد که شاید بتواند کمکش کند. در واقع او یک خانم مسن است که بینایی اش را از دست داده.
نحوه ی روایت جذاب
آقای دیوید کیج ثابت کرد یک داستان را می تواند از جهات مختلف دید و این جهات هر کدام یک معنای متفاوت بدهند با اینکه سناریو ثابت است. همچنین موفق شد این فرمول را طوری پیاده کند که موضوع اصلی صدمه ندیده و فراموش نشود.
برای نمونه در لحظات ابتدایی خودتان را در جایگاه لوکاس پیدا می کنید که ازهمه چیز بی خبر است، چیزی بیاد نمی اورد طوری که در یک لحظه انگار چشم هایش را باز کرده و با دستان خون الود و جسدی که جلویش جان داده رو به رو شده. شما عمیقا شرایط لوکاس را درک می کنید اینکه به نظر می اید بی گناه است و حالا برای اینکه در دردسر بعدی نیوفتد باید اثرات جرم را از بین ببرد!
در همین صحنه ست که وارد زاویه ی دوم شده و همراه پلیس ها می شوید که خبر بدستشان می رسد و انطور که پیداست و با قاتلی که رفتارش غیر قابل پیش بینی است رو به رو شده اند که گریخته برای یافتنش باید همه جا را زیر رو کنند ، Fahrenheit یک پیام دارد اینکه کسانی وجود دارند که جهان را کنترل می کنند و چگونه می توانند در سرنوشت افراد دست برده و با اینده شان بازی کنند. ان ها بر جهان حکومت می کنند و هر چه بخواهند همان خواهد شد.
در این میان چه اتفاقی برای لوکاس خواهد افتاد؟
او را می بینیم که عذاب وجدان حسابی افسرده اش کرده و برای پایان دادن به کابوس هایش دست به دامان افراد مختلف شده. در نهایت ناخواسته وارد یک مسیر تازه می شود اما در ادامه اهدافش مهم تر و ارزشمند تر از قبل خواهند شد. اینبار ارزش انهاست که سبب خواهد شد در مسیر ماندگار شود نه اجبار و فرار از مخمصه!
فارنهایت قصد دارد همه ی بازیکنان در پایان بازی به نتیجه ی یکسان نرسیده و ۳ شرایط متفاوت را تجربه کنند. اینکه به کدام مسیر هدایت شوند به این بر می گردد در لحظات مختلف چه تصمیماتی گرفته اند و روحیه شان چگونه و تا چه حد قدرتمند است که بهتر است برای درکش بازی را تجربه کنید.
روایت با اتفاقی تلخ اغاز می شود و تمام مدت درد و رنج را منتقل می کنند و همین سبب شده تا همه چیز در ذهنتان حک شود و تا مدت ها بعد فکرتان درگیرش باشد که یکی از دلایلش پرداخت فوق العاده ی کاراکتر هاست.
گیم پلی بازی فارنهایت
گیم پلی Fahrenheit شما را با دو کار به چالش می کشد یکی اینکه می خواهد وارد محیط شده، جست و جو کرده و با اجسام و المان ها ارتباط برقرار کنید. دوم با دکمه زنی های بجا کار ها را پیش برده و مهارت پیدا کنید.با بخش کاوش که همه اشنا هستیم اما بخش Quick time event که همان دکمه زنی ست کمی توضیحات دارد که لازم است حتما بدانید. ساز و کار دکمه زنی در این بازی با عناوین دیگری که تجربه کرده ایم بسیار فاصله دارد.
اول به بررسی بازی های دیگر بپردازیم. در صحنه های مختلف از شما خواسته می شود هر دکمه ای که بر روی نمایشگر رویت خواهد د را بزنید. برای مثال اگر علامت x دیده شد بدون مکث ان را باید فشار دهید.
اما در بازی پیش رو روند بسیار متفاوت تر خواهد بود. همیشه دو علامت ثابت(دایره) بر روی صفحه نقش می بندد که به ۴ بخش تقسیم شده. هر کدام از دایره ها به یکی از انالوگهای دسته اشاره دارند. فرض کنید اگر بخش بالایی دایره ای که در جهت راستتان قرار گرفته رنگی شد به این معناست به سراغ انالوگ راست رفته و ان را به جهت بالا تکان دهید. موقعی این روند کمی دشوار خواهد شد که هر دو دایره دستورهای مختلف بدهند.
گرافیک بازی فارنهایت
اقای دیوید کیج از انجا که قصد داشت بازیکن هر چه بیشتر اتفاقات را لمس کرده و غم و افسردگی را با تمام وجود درک کند، در میان فصول مختلف زمستان را مناسب تر دانست. پیرامونتان تا چشم کار می کند پر شده از برف و تمام اجسام و به طور کل همه چیز با سه رنگ خاکستری، سیاه و سفید رنگ امیزی شده اند. این فضا طوری غالب است که سبب شده هر بار نام فارنهایت می اید اولین تصویری که در ذهنتان نقش می بندد عنصر برف باشد.
شاید به نظرتان بیاید سطح گرافیک انقدر بالا نیست اما در مجموع کیفیت مناسبی ارائه شده. این را هم در نظر داشته باشید زمان نسبتا زیادی از ساخت بازی می گذرد و اینکه در دوره ی خود کیفیت بالایی داشته. با این حال بخش های دیگر مانند روایت انقدر عمیق و جذاب هستند که اگر غرقش شوید تمام تمرکزتان تنها بر لوکاس معطوف خواهد شد.
دعوت به همکاری از Angelo badalamenti
اقای دیوید کیج پس از اینکه هنرنمایی خانم Angelo badalamenti را در اثار David lynch دید خواست که مسئولیت اهنگسازی پروژه را به او بسپارد. نتیجه خلق قطعه های فوق العاده درگیر کننده و سنگین بود که دوباره توانایی این اهنگساز را ثابت کرد. در نهایت ترک ها موفق شدند حس و حال داستان را بسیار خوب منعکس کنند. همین سبب شد مورد تحسین قرار گرفته و جوایز زیادی بدست اورد.
کلام اخر
Fahrenheit هم یک اثر بی نقص نیست و یک سری ایرادات جزیی دارد اما نقطه قوت های بی شمارش ان را به یک اثر سرگرم کننده و قدرتمند تبدیل کرده. حتی اگر دسترسی به ان بسیار دشوار بود باز هم ارزش تلاش کردن را دارد. تنها به یک دلیل می توانیم ان را پیشنهاد نکنیم! اینکه بازی حال و هوای دلگیر و افسرده کننده ای دارد و در گره زدنتان با داستان بسیار تواناست توصیه می کنیم اگر روز های شادی را نمی گذرانید تجربه اش را به زمانی دیگر موکول کنید.
انتخاب ریجن | ریجن 2, ریجن All |
---|---|
انتخاب وضعیت | آکبند ( پلمپ ), کارکرده |
احمد –
عالیه این بازی