بازی Neva برای PS5

نقد و بررسی جهت خرید بازی نیوا برای پلی استیشن ۵

بازی Neva محصول استودیو نومادا هست که با اثر گریس معروف شد. این یک بازی مستقله و نقش دنباله گریس رو بازی نمیکنه اما از نظر معنوی بهش خیلی شباهت داره. کافیه به تصاویرش نگاه کنین تا دلیلش رو متوجه بشین. مکان ها، کاراکترها و تمام جزییات بصری بصورت دستی هستن و مفهومی استعاره ای رو القا میکنن. نوا داستان درام خوبی رو تعریف میکنه اما از لحاظ پلتفرمینگ و نبردها گاهی اوقات اونطور که باید عملکرد دقیقی نداره. درواقع این دو بخش هم جهت با هم پیش نمیرن اما نقطه قوت های بسیار زیادی هست که باعث میشه ناهماهنگی رو نادیده بگیریم.

داستان بازی Neva

قصه بازی Neva با آلبا شروع میشه که در خوابی عمیق فرو رفته و  یک توله گرگ اطرافش پرسه میزنه تا بیدارش کنه. آلبا چشماشو باز میکنه، خمیازه میکشه و بی خبر از خطرات پیرامون یکم تو محیط گشت میزنه. البته یک گرگ بزرگتر هم همراهشونه و باهاشون از بین درخت ها و شکوفه ها رد میشه تا اینکه متوجه خطر میشه. یک جور نیروی سیاه روی طبیعت سایه انداخته و کم کم داره گسترش پیدا میکنه. پرندگان آسمون یکی یکی جونشون رو از دست میدن، آسمون نورانی خاموش میشه و گل ها پژمرده میشن. آلبا حسابی ترسیده پس شمشیر رو مقابل خودش میگیره و اطرافشو با دقت نگاه میکنه. گرگ بزرگتر هم محیط رو زیر نظر میگیره اما تاریکی بیکباره پیشرفت میکنه و منطقه ای عظیم رو خاموش میکنه. این آخرین باری هست که توله و آلبا گرگ بزرگ رو میبینن. آلبا بیهوش به زمین میوفته و بعد از مدتی چشم هاش رو باز میکنه و گیج به اطراف نگاه میکنه. کم کم یادش میاد چه حادثه ای رخ داد. پس دنبال گرگ بزرگ میگرده اما بزودی متوجه میشه بیجاره جونش رو از دست داده فقط فرزندش توله گرگ یعنی نوا زنده مونده. Neva بازی احساسی هست و اگه اهل مسئولیت قبول کردن و حمایتگری هستین حتما ازش خوشتون میاد. آلبا وقتی از دست رفتن جون گرگ مادر و یتیم شدن توله گرگ رو جلو چشمش میبینه، حس مسئولیت میکنه و ازین به بعد نقش مادر رو به عهده میگیره.

آلبا و نوا با اینکه خیلی ناراحت هستن تصمیم میگیرن زندگی رو ادامه بدن اما جونشون در خطره، تاریکی نرفته و در کمینه تا بخش های باقیمونده طبیعت رو تسخیر و نابود کنه.

این اتفاق ناگوار در تابستان رخ داد. هر فصل به عنوان یک چپتر محسوب میشه و در هر چپتر ماجرایی تازه در انتظارتونه. توله گرگ قرار نیست همیشه کوچک باقی بمونه؛ رشد میکنه و قوی تر میشه اما برای اینکار به شما نیاز داره. Neva روی رابطه توله گرگ و آلبا تمرکز زیادی کرده و میخواد مسئولیتش رو بعهده بگیرین و عین یک مادر برای رفع نیازهاش تلاش کنین.

در مقدمه گفتیم Neva از نظر معنوی به بازی گریس خیلی نزدیکه اما از جهاتی تفاوت داره مثلا المان های انتزاعی کمتری بکار برده، مخاطب رو از نظر احساسی بیشتر درگیر میکنه و هیچ دیالوگی درنظر نگرفته. با این حال ماجرا و اتفاقات رو به خوبی درک میکنین.

گیم پلی Neva

بخشی از گیم پلی بازی Neva پلتفرمینگ هست، بخشی دیگه از پازل ها تشکیل شده و در صحنه هایی باید به مبارزه تن بدین. کاری که سازنده کرده اینه به هر سه بخش بهای زیادی داده و با پر و بال دادن بهشون گیم پلی رو عمیق تر و جذاب تر کرده. برای اینکه بتونین گیم پلی Neva رو پیش بینی کنین و حدس بزنین در ادامه به چه جهتی میره، بدونین همیشه گیم پلی به داستان گره خورده یعنی امکاناتی که بدست میارین با روند داستان هماهنگ هستن. چطور؟ مثلا در قصه توله گرگ مثل دنیای واقعی رشد میکنه پس در آینده امکاناتی که بدست میاره که طبق رشد بدنی هستن.

وارد فصل جدید که بشین، قابلیت های جدید انتظارتون رو میکشن و ذره ذره معرفی میشن. استودیو Nomada در رو کردن خلاقیت ها و ایده هاش خیلی صبوره.

روند بخش پلتفرمینگ

رشد بخش پلتفرمینگ هم از داستان تبعیت میکنه یعنی با فصل ها و عوض شدن ویژگی محیط ها گسترش پیدا میکنه. مثلا فصل پاییز که فرا میرسه، روی دیوارها گل های زیبایی رشد میکنن که قرار نیست تزیینی باشن بلکه در مواقع نیاز نقش نردبان ایفا میکنن. وارد فصل زمستان که بشین بیشتر درک میکنین گسترش پیدا کردن بخش پلتفرمینگ Neva به عوض شدن مکان ها و شرایط ربط داره. در این فصل ستون هایی بنا شدن که قابلیت تخریب پذیری دارن اما فرو ریختنشون بی دلیل نیست چون کمکتون میکنه برای حل کردن پازل ها راهکار پیدا کنین و جنبه های بیشتری از پلتفرمینگ رو تجربه کنین.

پازل های ساده

همونطور که گفتیم تمام محتوای گیم پلی Neva به داستان وابسته است برای همین انتظار نداشته باشین با پازل های پیچیده ای رو به رو بشین. این بده یا خوب؟ به ماهیت اثر ربط داره. این درسته که درمورد بعضی عناوین نقطه ضعف بزرگی هست اما ماهیت Neva فرق میکنه. سازنده دوست داره هم سرگرم پازل باشین هم گشت و گذار کنین یعنی محدود به نقطه ای از نقشه نشین. این تصمیم صحیحی هست. پازل ها مثل یک پناهگاه هستن تا ذهنتون خسته نشه و تنوع داشته باشین. اگه مامویت ها پیچیده بودن چه اتفاقی میوفتاد؟ شک نکنین خسته کننده میشدن و حوصله حل کردنشون رو نداشتین.

البته یک ایراد مهم دارن که اگه نبود خیلی بهتر میشد و اون هم تعدادشونه. گاهی اوقات مدت زیادیه مشغول پرسه زدن هستین و هنوز سر و کله پازلی پیدا نشده. بهم خوردن تعادل تعداد پازل ها و مدت زمان گردش کار رو خراب کرده وگرنه خود پازل ها خوب طراحی شدن. این اتفاق بیشتر در چپتر دوم افتاده.

کالکتبل های بی هدف

یکی از ایرادات بازی Neva اینه که باعث میشه زحمت بکشین، یک مسیر رو طی کنین و آخرش تو ذوقتون بخوره، کالکتبل ها هستن. ماجرا اینکه یک سری ماموریت ها هستن که نسبت به ماموریت های اصلی باید براشون زحمت بیشتری بکشین. بعد از اومدن اون همه راه و تلاش درنهایت با یک آیتم گل رو به رو میشین! هدف سازنده این بوده بازیکن رو بیکار نذاره و وانمود کنه محتوای پرباری تدارک دیده! بهترین کار این بود با یک جایزه مختصر جواب زحمت بازیکن رو بده. مثلا سطح سلامتیش رو بالا ببره.

قوانین مبارزات

موقعی که Neva میخواست منتشر بشه، هواداران با انتقاد به یکی از خصوصیات مبارزات اعلام کردن احتمالا داستان دیگه براشون جذابیت نداشته باشه. این ویژگی چی بود؟ مبارزه تن به تن! در ظاهر به نظر میومد این روش جنگیدن روی داستان سرایی تاثیر منفی بذاره اما در عمل اینطور نیست. همونطور که گفتیم سازنده همیشه یه جوری گیم پلی رو به داستان مربوط کرده.

در میدان مبارزه چطور باید از خودتون دفاع کنین؟ دو راه بیشتر ندارین یا جنگیدن رو رها کرده و فرار کنین یا به دل خطر زده و با حریف رو به رو بشین. سه شانس دارین و اگه جونتون رو از دست بدین تا سه مرتبه زنده میشین. خبر خوب اینکه میشه سلامتیتون رو برگردوند. دو راه داره اینکه یا با پشت سر هم ضربه زدن به حریف سطح سلامتی رو بالا بیارین یا به پناهگاه فرار کنین.

وقتی با باس فایت ها رو به رو شدین، دیگه ضربات پشت سر هم بدرد نمیخوره و به ضررتون تموم میشه. باید ضربات بجا بزنین یعنی صبر کنین و در بهترین زمان حمله کنین. قرار نیست همیشه دست تنها بجنگین؛ neva در پاییز و چپتر دوم منتظرتونه کمکتون کنه. البته دستتون بازه تعیین کنین همراهتون بشه یا مستقل بجنگه.

گرافیک بی نظیر

تمام طراحی بصری های Neva حس دارن مثلا وقتی نیروی تاریکی نقطه ای از دنیا رو نابود میکنه، از بین رفتن خیلی زیبا به تصویر کشیده میشه طوری که ناراحتتون میکنه. نقطه قوت بعدی اینه تعداد مکان ها بالاست و هر کدوم تم متفاوتی دارن؛ گاهی اوقات در یک جنگل خشک شده که هیچ نشانه حیاتی در اون دیده نمیشه پا میذارین، در نقطه ای دیگه باید در یک بیابان وسیع ماجراجویی کنین. حتی بعضی محیط ها با تم افسانه ای طراحی شدن. تم فضا با مسئولیتی که برعهده دارین هماهنگه.

نور و نورپردازی نقش مهمی در احساسی کردن مخاطب ایفا کرده. سازنده خیلی خوب میدونسته چطور از نور استفاده کنه که اتفاقات رو بیشتر حس کنین. یعنی چی؟ مثلا خشک شدن درختان یا طبیعت شاداب بدون ایجاد سایه ها هیچوقت تاثیرگذار نبودن. رنگ ها همیشه ثابت نیستن بلکه با تغییر چالش ها، روحیه شما و ناامیدی تیره و روشن میشن.

موضوع بعدی که مربوط به جنبه هنری Neva هست، توله گرگ هست. در ابتدای بازی یک توله گرگ بی گناه همراهتون میکنین و به مرور با رشد کردن جزییات فیزیکش تغییر میکنه. بابت اینکه چقدر خوب واکنش هاش و ظاهرش بالغ میشه باید به سازنده تبریک گفت.

در این بخش دوباره باید تکرار کنیم از گرافیک هم برای داستان سرایی استفاده شده و بهم وصل میشن. حتما کنجکاو شدین چطور یک بازی میتونه بدون دیالوگ و با رنگ ها داستان و احساسات کاراکترها رو القا کنه؟ در یکی از صحنه ها گرگ به دردسر میوفته و بسیار غمگین میشه. از اون به بعد سایه ها تیره تر میشن و گیاهان و محیط مثل قبل شفاف نیست.

کلام آخر

Neva قطعا برای سال های طولانی در لیست بهترین بازی ها تاریخ باقی میمونه دلیلش اینه از نظر بصری رویه ای متفاوت در پیش گرفته. بیشتر بازی های امروزی از فرمول شبیه به هم پیروی میکنن و ظاهری صنعتی دارن. اگه دنبال نوآوری هستین و اثری میخواین که دنیای متفاوتی به تصویر کشیده باشه، جست و جو رو متوقف کنین! چرا؟ به دلایل زیر:

در Neva اتفاقات خیلی خوب کارگردانی شدن، مکان ها و اقلیم های کشف نشده زیادی داره، گروه Berlinist مسئولیت ساخت موسیقی ها رو به عهده گرفتن، جلوه های بصری حرف نداره و تا لحظه به لحظه بازی رو تجربه نکنین درک نمیکنین چه حس فوق العاده ای داره همچنین باس فایت ها با طراحی عالی سد راهتون میشن. نقطه قوت های Neva تمومی نداره و اگه بخوایم به همه دونه دونه اشاره کنیم، بحث بسیار تخصصی میشه.