بازی Dishonored Compelete Collection برای PS4

نقد و بررسی جهت خرید بازی دیسهانرد کامپیلیت کالکشن برای PS4

E3 2012 موقعیتی بود که برای اولین بار از Dishonored رونمایی شد. همه به محض اینکه اسم استودیو آرکین را به عنوان سازنده ی اثر شنیدند هزار در ذهنشان جان گرفت چون مدت زیادی بود اثری روانه ی بازار نکرده بود و اخرین ساخته اش به سال ۲۰۰۶ برمی گشت. ابهامات زیادی وجود داشت که مهم ترینشان این بود ایا مدت طولانی غیرفعال بودن استودیو روی مهارتش تاثیر منفی گذاشته یا فرصتی بوده تا ایده های پخته و عمیق خلق کند؟

همه جواب هایشان را بعد از اتمام نمایش گرفتند! دیسانرد یک اثر تازه و  تجربه ای که حاصل ایده های ناب مغز متفکر چندین گروه بود که از بهترین و مبتکر ترین تولید کننده تشکیل شده بودند. با اینکه بازی مملو از نواوری هایی ست که نمی توان نادیده شان گرفت اما چیزی که دلیل اصلی شهرتش می باشد روایت است.

استودیو آرکین برای خلق دیسانرد سه سال زمان صرف کرد تا اینکه به سال ۲۰۱۲ رسیدیم و Bethesda با انتشار تصمیم گرفت به انتظار ها پایان دهد. کیفیت خروجی به قدری زیاد بود که توانست امتیاز بالای ۹۰ را به خود اختصاص دهد. این یک پیروزی عظیم در کارنامه ی استودیو آرکین بود. البته این را هم بگوییم از ان جا که برای خلقش چند کمپانی قدرتمند با هم متحد شده بودند امکان ندارد کیفیت بالایی نداشته باشد. همین انتظار متقدان را افزایش داد پس این امتیاز خوب حاصل سخت گیری های زیادی ست.

حالا یک تئوری مطرح می شود…

اگر تاریخ صنعت گیم را بررسی کنیم به یک الگوی ثابت می رسیم؛ ایده ی اتحاد چندین کمپانی توانمند بار ها بار ها به ذهن افراد رسیده. ان ها تصمیم گرفتند متمرکز شده، ایده هایشان را با هم ترکیب کرده تا به یک فرمول قدرتمند و بدون نقص برسند. اما نتیجه دو حالت داشته؛ یا در کمال تعجب افتضاح به بار اورده اند یا یک شاهکار که تا سال ها نامش بر سرزبان ها می چرخیده. خوشبختانه Dishonored در دسته ی دوم قرار گرفت و به یکی از افتخارات صنعت گیم تبدیل شد.

Dishonored اسمی ست که برای همیشه در ذهن هر کس که خود را درگیر لحظاتش کرد، ماندگار شد. علت معنای لغتش نیست، قطعا گیم پلی یا روایت گیرایش با اینکه شاهکار اند باز هم تاثیر اصلی را نداشتند. علت تفاوتش با سایر اثار امروزی این می باشد که پر از پیام است. به دیسانرد به چشم یک بازی کامپیوتری خشک نگاه نکنید چون مملو از احساس است؛ عنصری که در لحظه می تواند مسیر تصمیمات را تغییر داده و به جا های بهتری هدایتتان کند. احساس و برداشتی که در گیم پلی و روایت منتقل خواهد شد باعث می شود برای چند لحظه هم که شده متوقف شوید، به اطرافتان نگاه کرده و درمورد دنیای که در ان زندگی می کنید فکر کنید. علت این حجم از عواطف این است شخصیت هایی که نقش افرینی می کنند بجای اینکه کاراکتری دور از واقعیت داشته باشند، شبیه به افرادی هستند که در روز با ان ها تعامل داریم.

داستان دیسهانرد کامپیلیت کالکشن

در بازی Dishonored Compelete Collection روند خلق داستان کمی پر فراز و نشیب بود و تا ۳ بار تصمیمات عوض شد. بازی اولین بار باید ما را به شهری وسیع هدایت می کرد که به کشور ژاپن شباهت داشت، جایی که تمام ساختمان ها طبق ایده های شرقی بنا شده بودند. تا اینکه سازندگان بیکباره نظرشان عوض شد و خواستند به قرن نوزدهم رفته و حوادث را در شهری شبیه به لندن که دانوال نام دارد دنبال می کنیم. موقعی که انقلاب صنعتی اروپا شروع شد، Dunwall تصمیم گرفت مسیری متفاوت پیش گرفته به سمت جهانی استیم پانکی پیش برود. در گوشه گوشه ی ان تکنولوژی های خیالی به چشمتان می خورد که فقط به سبک استیم پانک مربوط اند.

 هر چیزی برای رشد باید تکاملش را طی کرده و عواقبش را تحمل کند. اکنون با یک شهر بیمار طرف هستیم؛ مردمش با طاعون دست و پنجه نرم می کنند و بیشتر مواقع تسلیم مرگ می شوند. تمام محیط را بوی زننده ی جسد های تلنبار شده پر کرده، چیزی که موش ها به ان بسیار علاقه مندند! ان ها در زیرزمین و کوچه ها پرسه می زنند تا هم طاعون را به اینطرف و انطرف انتقال دهند هم شهرواندان را به کام مرگ بکشانند. دانوال از اول اینطور نبود، شهری در استانه ی رشد و پیشرفت قرار داشت. همه امیدوار بودند اوضاعشان بهتر شود و شهر به پایتخت قلمرو تبدیل شود اما اکنون فساد و بیماری از سر و رویش می بارد…

اما چه اتفاقی افتاد؟

ماجرا از این نقطه اغاز می شود…

ملکه جسامین کلدوین هم به اندازه ی ما گیج است. او مهم ترین و تاثیرگذار ترین جایگاه را در سلطنت دارد و اکنون برای حل مشکل قلمرو اش تحت فشار است. ایده ای به ذهنش رسیده اینکه محافظ شخصی اش را راهی قلمرو هایی که در همسایگی وجود دارند کند تا ببیند ایا راه حلی برای درمان طاعون دارند یا خیر.

 ملکه جسامین نمی داند محافظ خوش خبر نیست و بعد از برگشتنش حوادث ناجالبی در انتظارشان است. قرار است بازیکن کنترل محافظ را در دست بگیرد که مورد اعتماد دربار است. او یک کلمه هم اطلاعات بروز نمی دهد و همه چیز مبهم است. دلایلی پشت سکوتش است که در ادامه کشفشان خواهیم کرد.

روایت بی نظیر

بعد از اینکه با اتمسفر تاثیرگذار، چهار دیواری های که بوی مرگ می دهند و شهر تاریک اشنا شدیم، روایت فوق العاده ی Dishonored است که قدرت را برای القای اطلاعات در دست دارد. بازی ارام دستتان را گرفته و شبیه به مادربزرگی رفتار می کند که کنار اتش گرم و نرم لم داده، تازه سر صحبتش باز شده و کم کم از اشوب ها و اتفاقات بدی می گوید که در ذهنتان حسابی ماندگار می شوند. در حین روایت کم کم مخفی کاری ها و اکشن ها وارد می شوند تا ماجرا پیش برود.

قهرمانی مرموز به نام کوروو

کوروو همزمان که در مورد خودش کنجکاویتان را قلقلک می دهد، حس غریبی درونتان زنده می کند. این حس باعث می شود در همان لحظات ابتدایی که با او همراه می شوید، شخصیتش حسابی در دلتان بنشیند و ذهنتان درگیر شود که چرا اینقدر عمیقا دوستش دارید! قرار نیست سوالات برای همیشه بی پاسخ بماند. کوروو مرموز عمل می کند و هر چقدر که پیشروی می کنیم کم کم با رفتار هایی که بروز می دهد به درونش پی خواهیم برد.

هیچ وقت برای اینکه سریع تر بشناسیدش قضاوتش نکنید چرا که ثابت می کند اشتباه می کردید. موقعی به این حرف پی خواهید برد که بعد از مدت طولانی که کشور را ترک کرده بود بالاخره بر می گردد و یک راست به سراغ امیلی کوچک می رود تا با بازی کردن سرگرمش کند! این رفتار عجیب است! او فردی ست که مدام در حال جنگ و خونریزی بوده و حالا بیکباره انقدر لطیف و با محبت رفتار می کند.

هر اتفاقی که رخ می دهد به موقع و فکر شده است. حتی فردی غریبه که رد می شود و چیزی زیر لب زمزمه می کند تا نوع تعاملی که میان کوروو و امیلی برقرار است. این لحظات را که می بینید با تمام وجود کنجکاو شده و دوس دارید کشف کنید در چه موقعیتی هستید؟ هویتتان چیست و دقیقا چه نقشی در این اوضاع دارید؟ ایا فقط یک محافظ سلطنتی می باشید یا فردی مهم تر؟ هر که هستید تکلیف چیست و ازین به بعد باید چکار کنید؟ چرا خبری از پادشاه نیست؟ بازی لحظات را طوری جلوی چشمتان می اورد که ذهنتان پر از سوال شود. رسیدن به جواب کار اصلا اسانی نیست و برایش باید بها بدهید.

موقعی که برای بدست اوردن پاسخ به در و دیوار می زنید، خبر می رسد ملکه به قتل رسیده! شما را هم حبس می کنند و شکنجه می دهند یعنی نه تنها به پاسخ نرسیدید بلکه ابهامات دیگری هم اضافه شد. البته تکه ی جالب ماجرا همین نقطه است و کاملا درک می کنید چرا سازندگان تا این حد مشهور هستند.

در ادامه موفق خواهید شد از زندان بگریزید و در مرحله ی بعد تصمیم بگیرید با چه سبکی قرار است بازی کنید. اینجاست که برای سر در اوردن از شخصیت کوروو اماده شده اید. بازی شما را در شرایطی قرار می دهد که باید بجای او تجزیه و تحلیل کنید، اقدام کرده و اگر لازم است گذشته را از یاد ببرید! این روند اشناست و معمولا اثار نقش افرینی پیاده اش کردند اما حالا درحال تجربه ی یک اثر ماجراجویی هستیم. بازی که درونش مخفی کاری و نقش افرینی نهفته.

ما اکنون در شخصیت کوروو غرق شده ایم؛ کم حرف است و سعی می کند بیشتر از حرف زدن فکر کند. در واقع این یک فرصت است تا در سکوت تصور کنید به چه چیزی می اندیشد و اینطور خودتان را بجایش بگذارید. هر بار که این اتفاق می افتد کمک می کند هنگام پیشروی و گسترش یافتن داستان، بهتر بتوانید درکش کرده و ان چه برایش اتفاق افتاده را بیشتر بفهمید. قهرمان اماده است تا ذره ذره از سرگذشت ناهنجارش بگوید و نشان دهد چه حوادث تلخی دامنگیرش شده. البته نمی خواهد فقط شنونده باشید، اجازه می دهد تصمیماتتان را اجرا کرده و ببینید ایا به صلاحتان بوده یا خیر. انتخاب ها می توانند انتقام باشند یا گذشت از اشتباه دیگران…

گیم پلی دیسهانرد کامپیلیت کالکشن

مراحل Dishonored Compelete Collection  انقدر ها پیچیده طراحی نشده اند. کورو را می بینید، در پایگاهی که برای افراد شورشی وفادار مستقر شده و هر بار که می خواهد به دانوال سر بزند از سمیول کمک می گیرد. سمیول هم سوار قایق شده، او را به مقصد رسانده و در مسیر بازگشت هم کوروو را همراهی می کند.

در هر ماموریت باید تمرکزتان بر یک چیز باشد اینکه چطور هدف ها را از بین ببرید. منظورمان از هدف همان افرادی هستند که کودتا کرده اند، جرمشان بسیار سنگین است، ملکه را به قتل رسانده، برای کوروو پاپوش درست کرده و حالا هم کنترل سلطنت را در دست گرفته اند. کسی که کودتاچیان را رهبری می کند فردی به نام لرد هیرام باروز است.

 برای انجام ماموریت ها به دانوال وارد می شوید. ان جا افرادی غیر قابل بازی منتظرتان هستند تا بگویند ماموریت فرعی بعدی چیست. این مسئولیت ها تنها کاری نیست که در دانوال باید انجام دهید؛ فرصت دارید برنامه ریزی کنید، استراتژی بچینید و برای از بین بردن هدف راه های مختلف امتحان کنید. مسیر انقدر ها هم همواره نیست؛ سربازان یا بهتر بگوییم مزدوران در گوشه گوشه ی شهر ایستاده اند یا به اینطرف انطرف سرک می کشند. دست کم گرفتنشان ریسک بزرگی ست چون به هوش مصنوعی قدرتمند مجهز شده اند. به محض اینکه پایتان را از تاریکی بیرون بگذارید، سر و صدایشان بلند شده و با فریاد حضورتان را اعلام می کنند تا همه بر سرتان بریزند. شاید با خود بگویید چرا سرباز ها برعلیه شما هستند؟ چرا سر دشمنی دارند؟

این کینه و دشمنی از انجا اغاز می شود که از زندان گریختید، چیزی نگذشت که برچسب شورشی بودن و تحت تعقیب بر شما خورد. همین است که هر کس چشمش به شما می خورد چشمانش برق زده و دندان تیز می کند.

 کمی هم در مورد دشمنانتان بدانیم. ان ها دسته های گوناگون دارند مثلا عده ای ناظران سلطنتی هستند که از مباشر کمپبل دستور می گیرند. دومین دسته همان موش های کثیف هستند که در اینده قدرت در دست گرفتن کنترشان را دارید.

طراحی مراحل

فارغ از هوش مصنوعی، مراحل Dishonored زیبا و هوشمندانه شکل گرفته اند. همه ی ماموریت ها طبق فرمولی یکسان اتفاق می افتند؛ ابتدا راهی برای نفوذ در محیط پیدا می کنید، سپس تا جایی که می شود فاصله را با هدف کم کرده در یک لحظه کارش را تمام می کنید! همانطور که گفتیم همه ی نبرد ها اینگونه پیش می روند اما سازنده با ازادی عملی که به بازیکن داده باعث شده برایتان در دل هر ماموریت یک چالش نهفته باشد. یعنی با از بین بردن هدف به ظاهر مسئله حل شده اما درونش سر و کله ی یک پازل دیگر پیدا می شود. جالب اینجاست اگر به ابتدا برگشته ماموریت را از نو شروع کنید امکان ندارد از مسیری که قبلا طی کردید دوباره عبور کنید؛ محیط انقدر وسیع و گسترده است که بی نهایت راه برای از بین بردن یک هدف یکسان وجود دارد. همینجاست که از یک نقطه قوت های دیگر دیسانرد یعنی ارزش تکرار بالا رونمایی می شود.

به بازیکن در اثاری مانند Deus EX Human همین اختیار و ازادی عمل داده می شد اما بازی پیش رو حتی در نوع مجازات کردن هم دست شما را باز می گذارد. یکی از اهداف پرافتخاری که دنبال می کنید به قتل رساندن مباشر اعظم کمپبل می باشد. او کسی ست که سربازان را وارد شهر دانوال کرده و کنترلشان می کند همچنین باعث و بانی تهمتی ست که به کوروو زده شد. مرحله ی اول نزدیک شدن است. باید به عمارتش نفوذ کنید. اکنون که به دامش انداختید وقت تصمیم گیری ست؛ می توانید با عصبانیت تمام مستقیم حمله کرده و خونش را بریزید یا بی سر و صدا پیش رفته و با چند قطره سم در نوشیدنی کلکش را بکنید. زنده گذاشتن و در عوض خراش دادن صورتش به همه ننگین بودنش را نشان می دهد. این هم ایده ی بدی نیست!

 توجه کنید صحبت فقط یک هدف است و این همه شیوه پیش رویمان است. در هر صورت هر انتخابی داشته باشید، سیستم اشوب را تغییر خواهد داد. این ساز و کار هم مستقیم شرایط محیط و پایان بندی را عوض خواهد کرد.